1-کاهش شدید تولید ناخالص داخلی
شروع گزارش صندوق بینالمللی پول با بررسی وضعیت تولید ناخالص داخلی کشورهای درگیر جنگ است. سوریه و یمن دو کشوری هستند که محور اصلی گزارش را تشکیل میدهند. بنا بر این گزارش تولید ناخالص داخلی در سوریه در سال 2015 پس از چهار سال جنگ به کمتر از نیمی از سطح دوره پیش از جنگ در سال 2010 رسیده است. یمن در سال 2015 بین 25 تا 35درصد از تولید ناخالص داخلی خود را از دست داد این در حالی است که در لیبی – که وابستگیاش به درآمدهای نفتی، اقتصاد آن را بسیار شکننده کرده است – تولید ناخالص داخلیاش در سال 2014 تا 24درصد کاهش پیدا کرد.
2- اثر جنگ بر همسایگان چقدر بوده است؟
صندوق بینالمللی پول در ادامه گزارش خود به وضعیت کشورهای همسایه کشورهای درگیر جنگ میپردازد. اردن یکی از این کشورها است. بنابر این گزارش رشد اقتصادی اردن که در همسایگی سوریه و عراق قرار دارد در سال 2013 یکدرصد کاهش یافت. در همین حال با وجود کاهش رشد اقتصادی هسته تورم آن در سال از 3.4درصد در سال 2013 به 4.6درصد در سال 2014 رسید که عمدتا ناشی از افزایش تقاضای اجارهبهایی بوده است که توسط جمعیت پناهجویی که از کشور همسایه – سوریه - آمده بودند رخ داده است. این موضوع را میتوان به راحتی در ولایت «مارفق» که در مرز سوریه است مشاهده کرد. اجارهبها در آن منطقه طی سالهای 2012 تا 2014 تا 68درصد رشد یافت که این قابل مقایسه با رشد 6درصدی در امان – مرکز اردن – است. روند دینامیک مشابهی هم در لبنان رخ داده است. رشد اقصادی آن کشور در سالهای 2012 و 2013 به ترتیب به 2.8 و 2.5درصد رسید این درحالی است که طی سالهای 2007 تا 2010 متوسط رشد اقتصادی آن کشور 9درصد بود.
3- جنگ و بحرانهای پناهجو از طرق مختلف بر اقتصاد اثر میگذارند
بسیاری از عوامل بر عوامل بهرهوری تاثیرگذار هستند اما شواهدی که از نبردهای منا به دست آمده نشان میدهد که دو عامل از اهمیت ویژهیی برخوردار هستند: عامل اول تخریب اعتماد است که از امنیت تضعیف شده برمیخیزد که هم بر حسب شرایط عینی است و بطور برابر هم بر حسب درک ذهنی؛ عامل دوم، از بین رفتن همبستگی اجتماعی و کیفیت نهادی که با هم سیاستگذاری اقتصادی را پیچیده میسازد.
4- کاهش جمعیت و جابهجایی آن سرمایه انسانی را در کشورهای جنگی پایین میآورد
موضوع بعدی که صندوق بینالمللی پول به آن میپردازد وضعیت سرمایه انسانی و عواملی که بر این وضعیت تاثیر میگذارند است. بنا بر این گزارش، مرگ و میرهای بالا، جابهجاییهای درونی و فرار پناهجویان به دیگر کشورها نیروی کار موطن اصلی را کاهش میدهد. برای مثال براساس آمارهای ماه ژوئن 2016، 470هزار سوری از زمان شروع جنگ در سال 2010 کشته شدند، 6.6میلیون نفر در درون خود کشور جابهجا شدند و بیش از 5میلیون نفر هم به کشورهای دیگر که عمدتا همسایه هستند فرار کردند. این تعداد جمعیت تقریبا 55درصد جمیعت سال 2010 آن کشور است. این تصویر برای کشورهای عراق و یمن اندکی غمانگیز است. در عراق تعداد جمعیتی که جابهجا شدند 4.4 میلیون نفر است و در یمن 2.5میلیون نفر.
اکثر پناهجویان کارگران ماهر هستند که نشان از فرار مغزها در کشورهای جنگی میدهد.
5- جنگ همچنین باعث گسترش فقر میشود که همین سرمایه انسانی را کاهش میدهد
فقر در جمعیت کشورهای درگیر جنگ، حتی آن کشورهایی که در خارج از محیط نبرد هستند اما بطور مستقیم تحت تاثیر آن قرار دارند، باعث میشود که افزایش فرصتهای شغلی رو به کاهش نهد. سوریه یک نمونه غمانگیز است. بیکاری در این کشور از 8.4درصد در سال 2010 به بیش از 50درصد در سال 2013 رسید. عدم ثبت نام در مدرسه به بیش از 52درصد رسید و عمر مفید – که در اصل بیانگر کیفیت خدمات بهداشتی است – از 76سال پیش از شروع جنگ به 56 سال در سال 2014 رسید. با آنکه آمارهای قابل اتکایی وجود ندارد اما وضعیت از آن زمان به بعد هم بدتر شده است. در یمن، که پیش از شروع جنگ نرخ فقر در آن کشور بالای 50درصد بود بنا بر تخمینهای سازمان ملل اکنون بیش از 80درصد جمعیت نیاز به کمکهای بشردوستانه دارند. در عراق میزان فقر در سال 2014 بالای 23درصد بود در حالی که این نسبت در سال 2012 حدود 19.8درصد بود.
6- آثار اقتصادی جمعیت بزرگ پناهجویان در منا بر کشورهای میزبان
اثر بر روی پناهجویان: اکثر کسانی که از نزاع فرار کردند در وضعیت غم انگیزتری نسبت به دوره قبل از جابهجاییشان هستند؛ آنها غالبا اموال کمی را با خودشان میآورند و خودشان را به غایت وابسته میبینند. این غالبا ناشی از محدودیتهایی است که به جابهجاییشان وارد میشود، دسترسی محدودی به مجوز کار و زیرساختارهای اجتماعی و مدارس دارند. مثلا در اردن فقط 6000 سوری در سال 2014 بطور قانونی کار میکردند که این قابل مقایسه با 160 هزار نفری است که در اقتصاد غیر رسمی کار میکردند. علاوه بر این سطح آموزش بسیار پایین است؛ 60درصد از پناهجویان سوری بالای 15 سالی که در اردن هستند مدارس ابتدایی را تکمیل نکردهاند و فقط 15درصد آنها دوره متوسطه را طی کردهاند.
این در حالی است که 42درصد اردنیها این دوره را کامل کردهاند. فقط نزدیک به نیمی از کودکان پناهجوی سوری با وجود دسترسی به آموزش رایگان به مدرسه میروند.
اثر بر جوامع میزبان. برخلاف تجربه اروپا، اثر حجم عظیم پناهجویان بر جامعه میزبان در منطقه منا از لحاظ اقتصادی بسیار قابل توجه است.
شواهدی که از لبنان به دست آمده نشان میدهد که کارگران غیر رسمی در میان پناهجویان باعث شده که در سطوح دستمزدی و مشارکت نیروی کار محلی به ویژه در میان زنان و افراد جوان، کاهش قابل ملاحظهیی صورت گیرد. تخمینهای بانک جهانی نشان میدهد که بحران سوریه باعث شده که 170 هزار نفر بیشتر در لبنان به فقر بروند و آنهایی هم فقیر بودند به فقر بیشتری افتادهاند. علاوه بر این جمعیت قابل توجهی از پناهجویان برای دسترسی به خدمات عمومی که برای توسعه نیروی انسانی فشار زیادی وارد کردهاند. برای مثال، در حالی که لبنان در تجمیع کلاسهای نیمی از کودکان پناهجوی سوری در سیستم آموزش عمومی کشور موفق بود اما این کار به بهای افزایش تعداد کلاسها که همراه با آموزش ناکافی معلمان بوده – رخ داده که به نوبه خود کیفیت آموزش را هم پایین آورده است.
7- تخریب سرمایه فیزیکی و زیرساختارها
جنگ سرمایه فیزیکی و زیرساختاری را تخریب میکند و به تولید و تجارت آسیب میزند. صندوق بینالمللی پول در ادامه این گزارش به موضوع تخریب میپردازد. بنا بر این گزارش، تخریب کارخانجات تولید، زیرساختارهای عمومی و ساختمانها عینیترین مواردی است که از طریق آن میشود اثرات تخریبی جنگ را دید. در هجی کردن شدت جنگ، زیانهای اقتصادی میتواند متناوب باشد.
برای مثال برآورد مرکز تحقیقات سوریه از هزینه سرمایه نابود شده فیزیکی در سوریه بالغ بر 137.8 میلیارد دلار است (230درصد تولید ناخالص داخلی پیش از جنگ)، این برآورد یا ناشی از تخریب کامل یا بخشی از سرمایه موجود، سرمایه خوابیده و سرمایهگذاریهای از دست رفته است. بطور مشابه براساس گزارشهای صندوق بینالمللی پول، زیانهای از دست رفته زیر ساختاری در یمن از زمان شدت گرفتن جنگ در اوایل سال 2015 بالغبر 20میلیارد دلار است (یا 50درصد تولید ناخالص داخلی پیش از جنگ).
تخریبی به این شدت اثر قابل توجهی بر ظرفیت تولید و تجارت دارد. یک مورد در این خصوص لیبی است که تولید نفت در آن کشور به خاطر بسته شدن خطوط لوله و تجهزیات نفتی و بسته شدن بنادر نفتی به یکچهارم ظرفیت خود رسیده است؛ در نتیجه حساب جاری آن کشور در سال 2015 منفی شد و به منفی 44درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است در حالی که در سال 2013 این حساب مازاد داشته و مثبت 13.5درصد تولید ناخالص داخلی بود.
کشورهای همسایه از چنین تخریب اقتصادی در امان نیستند. تخریب سرمایههای فیزیکی و زیرساختارها در کشورهای جنگی میتواند تولید و تجارت در کشورهای همسایه را به تحلیل برد. برای مثال در اردن از زمان شروع بحران سوریه و بدتر شدن جنگ در عراق (اصلیترین بازار صادراتی اش) تجارت نه تنها تحت تاثیر خراب شدن کریدور حمل و نقل قرار گرفته بلکه صادرات اردن به ترکیه و اروپا را هم تحت تاثیر قرار داده است.
لبنان هم با یک چنین چالشی روبرو شده است اما تجارت کالایی آن تحت تاثیر قرار نگرفته است. علاوه بر این جریان سریع و حجیم پناهجویان از سوریه تقریبا به زیر ساختارهای ضعیف لبنان آسیب زده زیرا اکثر پناهجویان در مکانهای عمومی زندگی میکنند. افزایش جمعیت پناهجویان تقریبا معادل افزایش جمعیت آن کشور طی 20سال است.
8- تضعیف همبستگی اجتماعی و کیفیت نهادی
همبستگی اجتماعی در سراسر منطقه تضعیف شده است. جنگ شکاف اجتماعی و اقتصادی را که تمایل به آن دارند حول تفاوت درآمدی، قومیت، سیاست مداری یا زبان تجسم پیدا کنند، عمیقتر میکند. این اثرات به وضوح در کشورهایی مانند عراق، سوریه و یمن که به نواحی تحت کنترل اپوزیسیون قرار گرفتهاند به وضوح عیان است. نظامهای سیاسی در کشورهای تحت تاثیر جنگ هم این موضوع را به وضوح احساس میکنند. برای مثال اردن با آنکه نرخ تایید حکومت در آن کشور بسیار بالاست اما نظرسنجیها نشان میدهد که در نواحی که جمعیت بالای پناهجویان دارد و نرخ بیکاری هم بالا است نارضایتی سیاسی قابل توجهی وجود دارد. همین مورد در کشورهای مصر، لبنان و تونس هم محسوس است. علاوه بر این، در نظر سنجیهایی که نهادهایی مانند بررسی ارزشهای جهانی انجام دادهاند نشان میدهد که اعتماد، معیار کلیدی همبستگی اجتماعی، در برخی از کشورهای منطقه سقوط کرده است که این امر مانع کنشهای اقتصادی میشود فرایند سیاسی را بسیار سخت میکند.